امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

مستقر کردن به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی

معادل انگلیسی لغت:
deploy, dispose, establish, instal, install, locate, position, settle, spot, station

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد مستقر کردن

  1. مترادف:
    قرار دادن استقرار دادن جا دادن
  1. مترادف:
    تثبیت کردن برپا داشتن

ارجاع به لغت مستقر کردن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «مستقر کردن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/مستقر کردن

لغات نزدیک مستقر کردن

پیشنهاد بهبود معانی