با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

مستقر کردن به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی

معادل انگلیسی لغت:
deploy, dispose, establish, instal, install, locate, position, settle, spot, station
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد مستقر کردن

ارجاع به لغت مستقر کردن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «مستقر کردن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/مستقر کردن

پیشنهاد بهبود معانی